به من چیزی بگو شاید هنوزم فرصتی باشه
هنوزم بین ما شاید یه حس تازه پیدا شه
یه راهی بین ما وا کن تو این بیراهی بن بست
یه کاری کن برای ما اگه مایی هنوزم هست
به من چیزی بگو از عشق از این حالی که من دارم
من از احساس شک کردن به احساس تو بیزارم
گریزی از شکستن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق
نه می تونی
نه می تونم
شاید که خواب بهانه ایست برای یک لحظه فرار
به چشم هایمان دروغ ...!
به گوش هایمان دروغ ....!
به قلبهایمان چرا....؟
من با زخم زبونات رفیقم . مرهم بزار با حرفات رو زخم عمیقم . با تو ام که داری به گریم می خندی کاش می شد بیایو به من دل ببندی . تنها بودن یه کابوس شوم عزیزم کار دل نباشی تموم عزیزم
عشق افسانه نیست ان که عشق را افرید دیوانه نیست عشق ان نیست که کنارش باشی عشق ان است که به یادش باشی